#خاطرات_شهدا
🔹شب قبل از شهادتش خواب امام حسین (ع) را دیده بود که به او گفته بود فردا خودت را برای سفر آماده کن. صبح همان روز خوابش را برای من تعریف کرد. به همین خاطر نزد فرمانده رفتم و به او گفتم: ایشان چنین خوابی را دیده است. بهتر است امروز او را همراه خود به خط نبریم، امکان دارد او به شهادت برسد.
🔸وقتی این موضوع را مطرح کردم، ایشان گفت: بهتر است برویم با روحانی قرارگاه مشورت کنیم. نزد ایشان رفتیم و ماجرا را برایش تعریف کردیم. روحانی گفت: اگر قرار باشد برایش اتفاقی بیفتد کسی نمیتواند مانع شود. خلاصه به اتفاق ایشان و چند نفر دیگر به خط رفتیم. موقع برگشتن در بین راه یک مجروح را سوار ماشین کردیم.
🔹به نزدیکی قرارگاه که رسیدیم، با خود گفتم: خدا را شکر تا الان که هیچ اتفاقی نیفتاده است در همین حین یک دفعه خمپارهای در کنار ماشین به زمین خورد، وقتی به جلوی ماشین نگاه کردم، دیدم سر آقای نیکنامیروی شانههای مجروح افتاد. پیاده شدم به جلو رفتم هر چه ایشان را صدا زدم جواب نداد.
🔸به سرعت خودمان را به قرارگاه رساندیم. در آنجا پزشک او را از ناحیه چشم معاینه کرد اما متوجه نشد که یکی از چشمانش مصنوعی است به همین خاطر فکر کرد علایم حیات هنوز در وجودش هست. ایشان را بلافاصله به بیمارستان صحرایی انتقال دادیم. بعد از معاینهی دوباره، پزشکان گفتند: ایشان در جبهه به شهادت رسیده است. اما چون یکی از چشمانش مصنوعی بوده پزشک قرارگاه فکر کرده او هنوز زنده است.
🔹به خاطر اینکه شهادت ایشان در بیمارستان مورد تائید پزشکان قرار گرفته بود. روی جواز دفن نوشته بودند نیاز به غسل و کفن دارد! موقع تشیع جنازه او را غسل و کفن کردیم. بعد از مدتی که وصیت نامه اش را پیدا کردیم او خواسته بود وقتی به شهادت رسید همچون یک فرد عادی غسلش بدهیم و کفن بر تنش کنیم. به لطف و قدرت خدا همانطور شد که وصیت کرده بود.
📎جانشین گردان یدالله لشگر۵نصر
#سردارشهید_محمدعلی_نیکنامیباجگیران🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۴۳ مشهد
شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۳ شلمچه ، عملیات کربلای ۵
شادی ارواح طیبه شهدای عزیز
صلوات
اطلاعیه مجوز شرکت کارشناسی بهداشت حرفه ای و ایمنی کار در آزمون ارشد پزشکی 99